به فلک تخته در ندوخته اند


به فلک تخته در ندوخته اند

به فلک تخته در ندوخته اند


به فلک تخته در ندوخته اند

چشم خورشید بر ندوخته اند
چشم خورشید بر ندوخته اند
چشم خورشید بر ندوخته اند
چشم خورشید بر ندوخته اند
کوه را در هوا نداشته اند
کوه را در هوا نداشته اند
کوه را در هوا نداشته اند
کوه را در هوا نداشته اند
شمس را بر قمر ندوخته اند
شمس را بر قمر ندوخته اند
شمس را بر قمر ندوخته اند
شمس را بر قمر ندوخته اند
دیده بانان بام عالم را
دیده بانان بام عالم را
دیده بانان بام عالم را
دیده بانان بام عالم را
پرده ها بر بصر ندوخته اند
پرده ها بر بصر ندوخته اند
پرده ها بر بصر ندوخته اند
پرده ها بر بصر ندوخته اند
چرخ و انجم پلاس شام هنوز
چرخ و انجم پلاس شام هنوز
چرخ و انجم پلاس شام هنوز
چرخ و انجم پلاس شام هنوز
بر پرند سحر ندوخته اند
بر پرند سحر ندوخته اند
بر پرند سحر ندوخته اند
بر پرند سحر ندوخته اند
روز وشب را به عرض شام و شفق
روز وشب را به عرض شام و شفق
روز وشب را به عرض شام و شفق
روز وشب را به عرض شام و شفق
زرد وسرخی دگر ندوخته اند
زرد وسرخی دگر ندوخته اند
زرد وسرخی دگر ندوخته اند
زرد وسرخی دگر ندوخته اند
آسمان را به جای دلق کبود
آسمان را به جای دلق کبود
آسمان را به جای دلق کبود
آسمان را به جای دلق کبود
ژنده تازه تر ندوخته اند
ژنده تازه تر ندوخته اند
ژنده تازه تر ندوخته اند
ژنده تازه تر ندوخته اند
عالم آن عالم است و دهر آن دهر
عالم آن عالم است و دهر آن دهر
عالم آن عالم است و دهر آن دهر
عالم آن عالم است و دهر آن دهر
از قباشان کمر ندوخته اند
از قباشان کمر ندوخته اند
از قباشان کمر ندوخته اند
از قباشان کمر ندوخته اند
پس در داد بسته چون مانده است
پس در داد بسته چون مانده است
پس در داد بسته چون مانده است
پس در داد بسته چون مانده است
گر به مسمار در ندوخته اند
گر به مسمار در ندوخته اند
گر به مسمار در ندوخته اند
گر به مسمار در ندوخته اند
دیر گاهی است تا لباس کرم
دیر گاهی است تا لباس کرم
دیر گاهی است تا لباس کرم
دیر گاهی است تا لباس کرم
بهر قد بشر ندوخته اند
بهر قد بشر ندوخته اند
بهر قد بشر ندوخته اند
بهر قد بشر ندوخته اند
خود به پای رضا نبافته اند
خود به پای رضا نبافته اند
خود به پای رضا نبافته اند
خود به پای رضا نبافته اند
خود به دست نظر ندوخته اند
خود به دست نظر ندوخته اند
خود به دست نظر ندوخته اند
خود به دست نظر ندوخته اند
خلعتی کان ز تار و پود وفاست
خلعتی کان ز تار و پود وفاست
خلعتی کان ز تار و پود وفاست
خلعتی کان ز تار و پود وفاست
در زیان قدر ندوخته اند
در زیان قدر ندوخته اند
در زیان قدر ندوخته اند
در زیان قدر ندوخته اند
بر تن ناقصان قبای کمال
بر تن ناقصان قبای کمال
بر تن ناقصان قبای کمال
بر تن ناقصان قبای کمال
به طراز هنر ندوخته اند
به طراز هنر ندوخته اند
به طراز هنر ندوخته اند
به طراز هنر ندوخته اند
هنری سرفکنده چون لاله است
هنری سرفکنده چون لاله است
هنری سرفکنده چون لاله است
هنری سرفکنده چون لاله است
که کلاهش به سر ندوخته اند
که کلاهش به سر ندوخته اند
که کلاهش به سر ندوخته اند
که کلاهش به سر ندوخته اند
بی هنر خوش چو گل که بر کمرش
بی هنر خوش چو گل که بر کمرش
بی هنر خوش چو گل که بر کمرش
بی هنر خوش چو گل که بر کمرش
کیسه جز لعل تر ندوخته اند
کیسه جز لعل تر ندوخته اند
کیسه جز لعل تر ندوخته اند
کیسه جز لعل تر ندوخته اند
یک سر سفله نیست کز فلکش
یک سر سفله نیست کز فلکش
یک سر سفله نیست کز فلکش
یک سر سفله نیست کز فلکش
بر کله صد گهر ندوخته اند
بر کله صد گهر ندوخته اند
بر کله صد گهر ندوخته اند
بر کله صد گهر ندوخته اند
نیست آزاده را قبا نمدی
نیست آزاده را قبا نمدی
نیست آزاده را قبا نمدی
نیست آزاده را قبا نمدی
که بر او پاره بر ندوخته اند
که بر او پاره بر ندوخته اند
که بر او پاره بر ندوخته اند
که بر او پاره بر ندوخته اند
سگ حیزی بمرد در بغداد
سگ حیزی بمرد در بغداد
سگ حیزی بمرد در بغداد
سگ حیزی بمرد در بغداد
کفنش جز به زر ندوخته اند
کفنش جز به زر ندوخته اند
کفنش جز به زر ندوخته اند
کفنش جز به زر ندوخته اند
ابرهٔ ما ز خام و خامان را
ابرهٔ ما ز خام و خامان را
ابرهٔ ما ز خام و خامان را
ابرهٔ ما ز خام و خامان را
جز نسیج آستر ندوخته اند
جز نسیج آستر ندوخته اند
جز نسیج آستر ندوخته اند
جز نسیج آستر ندوخته اند
صبر میکن که جز به مردی صبر
صبر میکن که جز به مردی صبر
صبر میکن که جز به مردی صبر
صبر میکن که جز به مردی صبر
زهره را بر جگر ندوخته اند
زهره را بر جگر ندوخته اند
زهره را بر جگر ندوخته اند
زهره را بر جگر ندوخته اند
دیده مگشا که جز برای کمال
دیده مگشا که جز برای کمال
دیده مگشا که جز برای کمال
دیده مگشا که جز برای کمال
باز را چشم بر ندوخته اند
باز را چشم بر ندوخته اند
باز را چشم بر ندوخته اند
باز را چشم بر ندوخته اند
گور چشمی که بر تن یوز است
گور چشمی که بر تن یوز است
گور چشمی که بر تن یوز است
گور چشمی که بر تن یوز است
از پی شیر نر ندوخته اند
از پی شیر نر ندوخته اند
از پی شیر نر ندوخته اند
از پی شیر نر ندوخته اند
جوشن عقل داده اند تو را
جوشن عقل داده اند تو را
جوشن عقل داده اند تو را
جوشن عقل داده اند تو را
صدرهٔ کام اگر ندوخته اند
صدرهٔ کام اگر ندوخته اند
صدرهٔ کام اگر ندوخته اند
صدرهٔ کام اگر ندوخته اند
پای در دامن قناعت کش
پای در دامن قناعت کش
پای در دامن قناعت کش
پای در دامن قناعت کش
کت لباس بطر ندوخته اند
کت لباس بطر ندوخته اند
کت لباس بطر ندوخته اند
کت لباس بطر ندوخته اند
بنگر احوال دهر خاقانی
بنگر احوال دهر خاقانی
بنگر احوال دهر خاقانی
بنگر احوال دهر خاقانی
گرت چشم عبر ندوخته اند
گرت چشم عبر ندوخته اند
گرت چشم عبر ندوخته اند
گرت چشم عبر ندوخته اند